قطره قطره اگرچه آب شدیم ابر بودیم و آفتاب شدیم

ساخت ما را همان که می پنداشتیم با یکی جرعه اش خراب شدیم

رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم

سیصدو شصت و پنج حسرت را همچنان می کشم به پر و بالم

یکنفر از غبار میاید مژده تازه تو تکراریست

یکنفر از غبار آمد و زد زخمهای همیشه بر پر و بالم

باز در جمع تازه اضداد حال و روزی نگفتنی دارم

هم نمیدانم از چه می خندم هم نمیدانم از چه می نالم

چندیست شعرهایم را جز برای خودم نمی خوانم

شاید از بس صدایشان زده ام دوست دارند دوستان لالم

نظرات 3 + ارسال نظر
کریم دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:30 ب.ظ http://kybest.blogsky.com

عجب وب جالبی داری مطالبت هم خیلی خوبه
راستی به ما هم سر بزن خوشحال می شم
اگه ما را قابل دونستی تو جمع دوستان بپذیر
به ما هم خبر بده تا ما هم بلینکیم

جاهد دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:53 ب.ظ http://1001-nighte.blogsky.com

سلام دوست من . شعر قشنگی نوشتی

عاشق جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:38 ق.ظ

من تو نگاه تو دنیام رو می بینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد