-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 01:50
ای شب از رؤیای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادیم بخشیده از اندوه ،بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستیم زآلودگیها کرده پاک ای تپشهای تن سوزان من آتشی در سایۀ مژگان من ای زگندمزارها سرشارتر ای ززرین شاخه ها پر بارتر ای در بگشوده بر خورشیدها در هجوم ظلمت تردیدها با توام دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1384 17:20
ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش وخنده هر روز قرار روز آینده عمراین آینۀ بهشت اما آه بیش از شب وروز تیر و دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خسته ست زیرا یکی از دریچه ها بسته ست از مهر فسونم و جادو کرد نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1384 14:30
هر روز که از ما میگذره عشقم به تو بیشتر میشه باورکن که دیوونتم دیوونه عین همیشه فقط تو پارۀ تنی به حرمت اشکم قسم بی تو میون عالمی غریبم و یه بیکسم سکوت خسته مو ببین ببین بی تو چه کم شدم همسایۀ سکوتموتنها رفیق غم شدم صحبت راه دور که نیست بحث دو پای خسته مه شاکی غصه نیستم نقل دل شکسته مه دوست داشتنت مقدسه واسه همین دوست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 04:20
بی تو تو اتاق تنها نشستم میلرزه عکست توی دستم با یاد عشق تو هستم بی تو یه لحظه آروم ندارم سر روی زانو میذارم با یادت دنیائی دارم ای عشق من گوش کن به گریه هام مثل پائیز خشک وسرد وتنهام تو بمون تنها تو بمون تنها از دنیا تو بمون دل به عشق تو بستم از دنیائی گسستم جز تو هرگز دل نبستم من بی تو هستم بی تو من کی هستم من شکستم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 18:39
وقتی که نگاهم به نگاهت خیره میشه دوست دارم زمان بایسته واسۀ همیشه چشمامون ببندیم و بریم تا ته رؤیا اون جائی که هیچوقت گلی پژمرده نمیشه هر چی غم داری از دل نازکت بگیرم اگه اشک از چشات جاری بشه برات بمیرم سر رو شونه هام بذاری وبرات بخونم یاد تو و اسم تو باشه ورد زبونم مهربونم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1384 02:32
همۀ وجودت پر از احساس و محبت است پر از الفت و صمیمیت در اوج خستگی و درماندگی و غصه تو بهترین و محکمترین تکیه گاهی تو که از وجودت برای آرامش و آسایش ما مایه گذاشتی پدرم دوستت دارم تا بی نهایت روزت مبارک
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1384 01:22
دلم برات تنگ شده جونم میخوام ببینمت نمیتونم بین ما دیوارهای سنگی فا صله یه عمره میدونم بغض ترا نه مو شکستم میخوام بگم عا شقت هستم تو بین نا باوری شب خا لی گذاشتی هردودستم تو بودی تمام هستی و مستی وراستی وتمام قصۀ من تو بودی سنگ صبورم و صدای دورم و لبهای بستۀ من
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 01:53
نغمۀ خاطرنوازمرغ شب کاروان ماه را همراه بود نیمه شبها آسمان را عالمی است آه اگر این آسمان بی ماه بود خوشتر از شبهای مهتاب عالمی دیگر کجا دارد خدا عالم عشق و امید و آرزوست عالم تنهائی و اندیشه ها در فضائی روشن و بی انتها راه، سوی آسمانها باز بود چشمۀ نور و صفای ماهتاب روح من دیوانۀ پرواز بود اشک حسرت چهره ام را می...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 14:52
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم بارها خواسته ام در وصفت چیزی بگویم اما زبانم یاری نمی کند مهربانی که در تو دیده ام و صداقتی که در چشمانت موج می زند هیچ کجا سراغ ندارم هیچ آینه ای تو را آنگونه که هستی نشان نمی دهد فقط من می...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1384 21:14
یکبار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد پس نگو که رؤیای دور از دسترس خوش نیست قبول ندارم گر چه بظاهر جسم خسته است ولی دل دریا ئیست تاب و توانش بیش از اینهاست دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد باشد دوستت خواهم داشت بیشتر از دیروز باکی ندارم از هیچکس و هر کس که تو را دارم عزیزم تقدیم به عزیزترینم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 مردادماه سال 1384 23:48
میخوام خراب تو بشم خرد و خرابم نکنی قصۀ خواب تو بشم با غصه خوابم نکنی می خوام که ما ل من بشی منو جوابم نکنی شهر خیا ل من بشی قصد عذابم نکنی لبریزی از نا با وری آئینۀ باورت میشم اگه بخوای پر بکشی خودم با ل وپرت میشم رؤیای آفتا بیمو از من نگیر ای نازنین تولد دوباره مو از قوت عشقت ببین تو دل تنگت هر چیه بریز رو زخم دل من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1384 14:45
هر شب از پس پنجره آسمان را به نظاره می نشینم چون دورنمای قصر خیالی تو به ستاره ها نزدیک است
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1384 04:24
از تو زندگیم را شروع کردم در سایه ات رشد کردم وبا گرمایت پرورش یافتم بانگاهت مفهوم عشق را آموختم وباصدایت لب به سخن گشودم وزندگی را از تو آموختم مادر ای مهربانترین،تو مرا با عشق بیدریغت همواره سیراب از محبت کردی دوستت دارم ای فرشتۀ تمام خوبیها مادر روزت مبارک
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 20:36
به من تکیه کن به من تکیه کن به من تکیه کن که خاصیت عشق را می شناسم به من تکیه کن مثل شبنم به برگ تو را بهتر از برگ می شناسم تو را روی گلبرگ می نویسم در آغاز در انتها می نویسم در آغاز دفترچه ی مشق هایم تو را گرچه من بود; ما ; می نویسم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1384 09:21
بده دستاتو به دستم تا با هم کلبه بسازیم کلبه ای پر از من و تو از من وتو ما بسازیم دور بشیم از همه مردم واسه درد هم بمیریم با ستاره ها بخوابیم با ترانه جون بگیریم کلبه ای اندازه عشق باغچه ای و حوض وگلدون
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 تیرماه سال 1384 07:54
با من بگو از عشق ای آخرین معشوق که برای رسوائی دنبال بهونم با بوسه ای آروم خوابم رو دزدیدی تو شدی تعبیر یک رویای شبونم من تو نگاه تو دنیامو می بینم فردای شیرینم نازنین من چشمای تو افسانه نیست که تموم خواب و خیالم بود تقدیر من عشق تو شد که همیشه فکر محالم بود شبهای تنهائی همرنگ گیسوته آغوشتو وا کن بانوی مهتابی دلواپسی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 تیرماه سال 1384 07:40
همیشه بیاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت می سازد اما هرگز فراموش مکن به یاد داشته باشی آنچه را که شادمانت می سازد آنانکه آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1384 15:06
شاخه ای تکیده گل ارکیده با چشمای خسته ،لبهای بسته غم تو رو چشماش آروم نشسته شکوفۀ شادیش از هم گسسته آشنای رعده،خورشید سرده،تو قلب سردش غم لونه کرده مهتاب عمرش در پشت پرده اما مثالش پائیزوسرده دستای ظریفش تو دست مادر،پیکر نحیفش چون گل پرپر از محنت و درد آروم نداره سایۀ سیاهی رو بخت شومش،ارکیده تنهاست زیر هجومش طوفان...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 تیرماه سال 1384 03:31
از سفر جز هنر عشق نبایدآموخت از دل خود به دل دوست سفر باید کرد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیرماه سال 1384 17:32
وقتی تو نیستی نه هستهای ما چونان که بایدند نه بایدها مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خوانم چندیست لبخند ها ی خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مبادا اما در صفحه های تقویم روزی بنام روز مبادا نیست آنروز هر چه باشد روزی شبیه دیروز، روزی شبیه فردا، روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه میداند شاید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیرماه سال 1384 23:33
من فکر می کنم که تمام ستاره ها به آسمان گمشده ای کوچ کرده اند وشهر،شهر چه ساکت بود افسوس من مرده ام وشب هنوز هم گوئی ادامۀ همان شب بیهوده است شاید که روح را به انزوای یک جزیرۀ نامسکون تبعید کرده اند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیرماه سال 1384 07:57
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشۀ عشق قهرمانان را بیدار کند قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید همچنان خواهم راند نه به آبیها دل خواهم بست نه به دریا، پریانی که سر از آب بدر می آرند ودر آن تابش تنهایی ماهیگیران می فشانند فسون از سر گیسوهاشان همچنان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1384 14:36
آینده را باید با قدرت ساخت کوچکترین سهل انگاری یعنی عدم خویشتن دوستی با قدرت جلو بروید و به عقب نگاه نکنید
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیرماه سال 1384 17:12
از خرابات غمت ویرانی دل شد نصیب فکر آبادی این میخانۀ ویران مکن شاید که این میخانه را دیگر ندیدم ای دریغ نام من را پاک از سرلوحۀ رندان مکن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 23:46
به یکدیگر مهر بورزید اما از مهر بند نسازید بگذارید که مهر دریایی مواج باشد در میان دو ساحل روحهای شما
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 00:35
زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طا قچه عادت از یاد من و تو برود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1384 00:35
هیچکس نمی تواند به گذشته برگردد و آغاز دوباره ای بسازد اما همه می توانند از حالا شروع کنند و آینده شادی بسازند بهترینها در انتظار توست آغازی درست و آینده ای زیبا تا بی نهایت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 22:41
ستاره بود غزل بود ترانه بودو تو بودی هزار حادثه اما بهانه بودو تو بودی تو بودی و شب قصه تو بودی و تب پرواز هزار آینه فریاد هزار پنجره آواز شب است و شعر دوباره شب است وباغ ستاره به اعتبارتوروشن من و چراغ ستاره حضورم ازتوهمیشه سکوتم از توصدابود توآسمون ترانه پرنده بودورهابود گذشتی از شب قصه گذشتی از شب آواز نه از ستاره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1384 02:04
بسوی تحول وتعالی انسان برای تغییر فوری روحیه دو راه وجود دارد راه اول این است که ذهن خود را به چیز دیگری متوجه کنیم راه سریعتر و موثرتر استفاده از شیوه های جسمانی یا فیزیولوژیکی است نظیر ورزش یاسایر فعالیتهای جسمانی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1384 00:50
پروردگارا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم