نغمۀ خاطرنوازمرغ شب کاروان ماه را همراه بود
نیمه شبها آسمان را عالمی است آه اگر این آسمان بی ماه بود
خوشتر از شبهای مهتاب عالمی دیگر کجا دارد خدا
عالم عشق و امید و آرزوست عالم تنهائی و اندیشه ها
در فضائی روشن و بی انتها راه، سوی آسمانها باز بود
چشمۀ نور و صفای ماهتاب روح من دیوانۀ پرواز بود
اشک حسرت چهره ام را می گداخت دیگر از غم طاقت و تابم نبود
زانکه در این کوره راه زندگی آسمانم بود و مهتابم نبود
پردۀ جانکاه ظلمت را بسوز ای دل من شعلۀ آهت کجاست
جانم از این تیرگی بر لب رسید آسمان عمر من ماهت کجاست
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
امشب شبیست که در تاریخ تکرار نخواهد شد سوال نکن به خودم مربوطه!!
سلام...// آسمان عمر من ماهت کجاست؟ ... بشکن قرق را ماه من٬ بيرون بيا امشب// شعر خيلی قشنگی بود.. هر بيت و مصرعش حرف دل من و شايد امثال من.../// تا بعدی بهتر.
غربت زاییده تنهایی..... تنهایی زاییده عشق ..... عشق زاییده تنهایی...... تنهایی زایده غربت..... (دور تسلسل باطل)
سلام ستاره مهربون خوبی خوشی سلامتی بهتری خسته نباشی با زحمت فراوان انشاالله که هیچ وقت ماهت پنهون نباشه هر وقت بخوای می تونی صدا بزنی ماهم بیا مطمئن باش اونم میاد پیش تو گل گلدون . قشنگ بود مثل همیشه ولی دل تنگ بود امیدوارم که از این دلتنگی رها بشی . با آرزوی روزهای خوبی برای شما . دوستدار همیشگی شما آتش سرد .
سلام عزیزم
شعر قشنگی بود گلی . ممنونم