تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

بسان قایق سرگشته روی گردابم

بارها خواسته ام در وصفت چیزی بگویم

اما زبانم یاری نمی کند

مهربانی که در تو دیده ام و صداقتی

که در چشمانت موج می زند هیچ کجا سراغ ندارم

هیچ آینه ای تو را آنگونه که هستی نشان نمی دهد

فقط من می دانم تو کیستی

و همین کافیست برای یک عمر با تو بودن

یکبار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد

پس نگو که رؤیای دور از دسترس خوش نیست قبول ندارم

گر چه بظاهر جسم خسته است ولی دل دریا ئیست

تاب و توانش بیش از اینهاست

دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد باشد

دوستت خواهم داشت بیشتر از دیروز

باکی ندارم از هیچکس و هر کس که تو را دارم عزیزم

تقدیم به عزیزترینم


میخوام خراب تو بشم خرد و خرابم نکنی

قصۀ خواب تو بشم با غصه خوابم نکنی

می خوام که ما ل من بشی منو جوابم نکنی

شهر خیا ل من بشی قصد عذابم نکنی

لبریزی از نا با وری آئینۀ باورت میشم

اگه بخوای پر بکشی خودم با ل وپرت میشم

رؤیای آفتا بیمو از من نگیر ای نازنین

تولد دوباره مو از قوت عشقت ببین

تو دل تنگت هر چیه بریز رو زخم دل من

از تو به خود رسید نه میخوام بشه حا صل من