هر شب از پس پنجره

آسمان را به نظاره می نشینم

چون دورنمای قصر خیالی تو

به ستاره ها نزدیک است

از تو زندگیم را شروع کردم در سایه ات رشد کردم

وبا گرمایت پرورش یافتم

بانگاهت مفهوم عشق را آموختم وباصدایت لب به سخن گشودم

وزندگی را از تو آموختم

مادر ای مهربانترین،تو مرا با عشق بیدریغت همواره سیراب از 

محبت کردی

دوستت دارم ای فرشتۀ تمام خوبیها

مادر روزت مبارک


به من تکیه کن به من تکیه کن به من تکیه کن

که خاصیت عشق را می شناسم

به من تکیه کن مثل شبنم به برگ

تو را بهتر از برگ می شناسم

تو را روی گلبرگ می نویسم در آغاز در انتها می نویسم

در آغاز دفترچه ی مشق هایم

تو را گرچه من بود; ما ; می نویسم